به عربی حجرالدیک خوانند. گویند گاه هست که از شکم خروس برمی آید بمقدار باقلی و مانند آئینه شفاف است اگرآنرا بشویند و شخصی که بسیار تشنه باشد بخورد، تشنگی او برطرف شود و غم و اندوه از دل برود. (برهان)
به عربی حجرالدیک خوانند. گویند گاه هست که از شکم خروس برمی آید بمقدار باقلی و مانند آئینه شفاف است اگرآنرا بشویند و شخصی که بسیار تشنه باشد بخورد، تشنگی او برطرف شود و غم و اندوه از دل برود. (برهان)
بانگ رسنده. آن حد از مسافت که بانگ رسد. آن مقدار فاصله که شنونده آوای فریادکننده را تواند شنید. آن مسافتی که آوای یکی بدیگری رسد، باآهنگ. که لحن و آهنگ دارد. خوش آواز. (ناظم الاطباء) : گرچه نوا و لحن نبد باغ را هگرز آن بی نوا و لحن کنون بانوا شدست. ناصرخسرو
بانگ رسنده. آن حد از مسافت که بانگ رسد. آن مقدار فاصله که شنونده آوای فریادکننده را تواند شنید. آن مسافتی که آوای یکی بدیگری رسد، باآهنگ. که لحن و آهنگ دارد. خوش آواز. (ناظم الاطباء) : گرچه نوا و لحن نبد باغ را هگرز آن بی نوا و لحن کنون بانوا شدست. ناصرخسرو